Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (1490 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Epileptiker {m} U بیمار مبتلا به غش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Diabetiker {m} U مبتلا به بیماری قند [بیمار]
Other Matches
Krank <adj.> <adv.> U بیمار
Patient {m} U بیمار
Heimsuchung {f} U مبتلا [دچار]
Bluter {m} U مبتلا به هموفیلی
Aussätzige {f} U بیمار جذامی
krank <adj.> U بیمار [ناخوش]
Bluter {m} U هموفیلی [بیمار]
Diabetiker {m} U دیابتی [بیمار]
Asthmatiker {m} U مبتلا به تنگی نفس
Asthmatikerin {f} U مبتلا به تنگی نفس [زن]
Absonderung {f} U جدا نگهداری [بیمار از دیگران]
Bahre {f} U برانکار [برای حمل بیمار، زخمی،مرده]
Flagellant {m} U بیمار جنسی که به وسیله شلاق زدن تحریک می شود
Invasion {f} [mit jemandem oder etwas] U مبتلا [دچار] [چیزی یا کسی] [مثال موش یا سوسک باکتری]
Rauchen macht krank und es ist auch teuer. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
Die Schwester drehte den Patienten auf die Seite und fragte ihn, ob er auch bequem liege. U پرستار بیمار را روی پهلو چرخاند و از او پرسید که آیا راحت [دراز کشیده] است.
Einen Apfel pro Tag, mit dem Doktor keine Plag. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
infizieren U سرایت کردن [مبتلا کردن] [عفونی کردن ] [بیماری]
anstecken U سرایت کردن [مبتلا کردن] [عفونی کردن ] [بیماری]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com